میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

بین دختران قبایل

يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۷ ق.ظ

ابری نشسته روی سماور
می بارد
گلهای روی قالی
می رویند
امشب عجب فضای اتاقم معطر است
امشب اتاق من حشراتش
مرغان جنگل اند که می خوانند
زنجیروار و زنجره وار
ماه و ستارگان
چسبانده اند صورت خود را به شیشه ها
مانند بچه های هیچ ندیده
پشت بساط شهر فرنگی
من در میان جنگل
مهمان یک قبیله ی وحشی هستم
من با تمام شوقم
در رقص دسته جمعی بومی ها شرکت دارم
من در میان بهت و تماشا
من بین دختران قبایل
و حلقه های گل
من غرق طبلها و صدا ها که ....
ناگهان
تق تق ، صدای در
و بچه ای که خسته
از کارگاه تیره ی قالیبافی برمی گردد
جنگل ، سیاه می شود و می سوزد


شعر از عمران صلاحی

نظرات (۲)



حق دارن اخه کدوم قالی بافی با شادی قالی میبافه؟بچه اند یا برا چندرغازیابراپرکردن چاله های زندگیه وخیلی کم کسی پیدا میشه عاشق قالی بافتن باشه
پاسخ:
ممنونم از نظرتون
  • نکویی‌چی
  • چرا انقدر فضای قالی غمگینه؟؟؟
    یه شعر شاد بزارید لطفاً!!! اگر میشه وقتشم بیشتر کنید:)
    پاسخ:
    انتقاد من به شاعرها هم همینه. همشون که نه اکثرشون قالی را با بدبختی نشون میدن!
    شعرهای خوب هم انشاالله

    باز هم ممنون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی
    میرزاCarpet

    اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
    --------------------------------------------
    این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
    --------------------------------------------
    برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

    آخرین مطالب
    آخرین نظرات