میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

سرنوشت

شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۳۲ ق.ظ

کاشان نه! ... اهل قریه‌ای از آن حوالی‌ام

یعنی که یک دهاتی‌ام و دست خالی‌ام

در تار و پود خاطره‌هایم نشسته است

گرد و غبار کودکی و خردسالی‌ام

من مادری نداشتم اما شنیده‌ام

فرزند دست‌های زنان اهالی‌ام

کارم همینه که نقش تو را صبح تا غروب

میبافم عاشقانه به دار خیالی‌ام

جای غذا به دست تو "پا" خورده‌ام عزیز!

پس طعم درد عشق شده خوب خوب حالی‌ام!

اینجا لگد بزن که من آدم نمی‌شوم ...

تا با صدای پا ندهی گوشمالی‌ام

موها نه ریشه‌ها به تنم راست می‌شود

چون می‌کند هوای تو حالی به حالی‌ام

اصلاً به من نیامده عاشق شوم ... بخند

امشب به سرنوشت من و خوش خیالی‌ام:

روزی به روی "دار" به دنیا بیایی و ...

عمری به گوش خویش بخوانی که ... قالی‌ام


شعر از رضا سیرجانی
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

رضا سیرجانی

سرنوشت

شعر قالی

شعر فرش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات