میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

۱۵۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر فرش» ثبت شده است

دار قالی

می بینم فرشی که در دل خود دارد نقشی
نقش یک دخترک زیبا
که نشسته است پشت دار قالی
گره می زند نخ هایش را
که هر یک هستند رویایی
دخترک پرورانده آنها را
با امید و چه آرزوهایی
در این فرش میبینیم دست های دخترک را
که دارند انگشتان ظریفی
که ضربه می زند بر دار قالی
با هر ضربه او موج می افتد بر گیسوانش
که هستن پریشان و پر کلاغی
بلند است و تاب خورده اند تا روی سکویی
که بدون هیچ ادعایی شده است برای دخترک تکیه گاهی
در این فرش میبینیم
گل هایی
نشسته اند به چه زیبایی اطراف قالی
که عطرشان پر کند این اتاقک خالی
که دخترک نشسته است در آن به تنهایی
گره می زند بر تار و پود قالی
که هر یک چشمک می زنند به فردایی
بافته است آنها را در سرش دخترک با چه صفایی
که پهنش می کند این قالی
دست می کشد رویش با چه آرامی
حس می کند گرمایی
که خود بخشیده است به این قالی
می نگرد بر نقش هایی که خود زده است بر قالی
می بیند دخترکی را که نشسته است پشت دار قالی


شعر از فاطمه زنگنه تبار

  • ۰ نظر
  • ۱۷ مرداد ۰۰ ، ۰۲:۰۸
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
دختر قالی

عطر تمام خاطراتش آن حوالی ماند
وقتی که رد لحظه هایش روی قالی ماند
انگشت های خسته و خونین نفهمیدند
حسی که در آیینه ی آشفته حالی ماند
با شانه روی آرزو هایش که می کوبید
مثل کویری ابتدای خشکسالی ماند
در کوچه می پیچید آواز غریب او
بغض گلوگیری که درآن خسته بالی ماند
گل ها میان دامن او سبز تر بودند
درحسرت دستان دختر، فصل شالی ماند
با هرم داغ چله ها آمیزش هر رنگ
مهمان شهر بوسه،آغوشی خیالی ماند
تا آرزوها روی قالی خاک می خوردند
بر سینه ی این باغ، داغ سیب کالی ماند
هر تار مویش را به پود غم گره می زد
وقتی تمام خاطراتش آن حوالی ماند...


شاعر زهرا رسول زاده

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
نقش بوریاست هوس

از سمور و حریر بیزارم

باز میل قلندری دارم

تکیه بر بستر منقش، بس

بر تنم، نقش بوریاست هوس

چند باشم مورع‌الخاطر

ز استر و اسب و مهتر و قاطر

تا کی از دست ساربان نالم

که بود نام او گم از عالم

چند گویم ز خیمه و الجوق

چند بینم کجاوه و صندوق

گر نباشد اطاق و فرش حریر

کنج مسجد خوش است، کهنه حصیر

گر مزعفر مرا رود از یاد

سر نان جوین سلامت باد


شیخ بهایی

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
قالی خورشید، گلیم ماه

روزنه ی خورشید
نشسته ست
از پشتِ
پنجره ی رنگی خیال
بر قالی ذهنم.
کجای این اتاق پوشالی
پهن کنم
قالی ام را.
برایم گِلیم ببافید
روزنه ی ماه
نشسته ست
از پشتِ
پنجره ی بی رنگ
بر کفِ
کلبه ی فکرم.


ارسالی از «کرمی» کاربران میرزاکارپت smiley

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
رقص نقش قالی

بر رقص نقش قالی
هزار دختر ترکمن
رقص "هزار حجاب " خود را
از یاد برده اند 


" برقص
" پرواز کن
" بیارام


با رقص رنگ فرش
تا عرش
هزار عروس دهکده من
پرواز کرده اند 


" برقص
" پرواز کن
" بیارام

بر رنگ های قالی من
رازی به قامت خیال تو
خوابیده است
یک بار و برای همیشه می گویم: 


" برقص
" و تا همیشه
" پرواز کن
شعر از جواد شریفیان

  • ۰ نظر
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۲۰
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
گلزار قالی


دوباره دار قالی دار قالی 
دل مو پود و جونم تار قالی 
یکی سبز و یکی سرخ و یکی زرد 
که غرق گل بشه گلزار قالی
اشعار محلی (شیرازی) به نقل از حبیب الله حسینی میرآبادی

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
گل قالیم قشنگه

خداوندا گل قالیم قشنگه 
لچک‌های قالیم رنگ و وارنگه
یه ماشین پر کنم از فرش و قالی
زیارت می‌روم جای تو خالی
برگرفته از کتاب نغمه‌های فرش فارس (زمزمه‌های زنان صاحب دل دیار فارس به هنگام قالی‌بافی)، انتشاران لوزا، 1388، صفحه 50

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
نقش های قالی

مثل حفظ‌کردن 
 نقش‌های قالی است 
از یاد می‌برم 
 و هر فکری 
 دوباره برایم جدید می‌شود
سارا نجفی، 16ساله از سروستان

  • ۰ نظر
  • ۱۶ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۴۹
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
فردوسی شاعر


شاعر شب و روز
پشت دارِ اندیشه نشسته بود
و سرودش، آن قالی بزرگ را می بافت
قالیِ بزرگی که شاعر
در تار و پودِ آن
گاهشمار اسطوره ای میهن اش
و تبار کهنِ پادشاهان پارسی را، باشکوهِ تمام می بافت
قصه ی پهلوانانِ محبوب اش
کارهای برجسته ی قهرمانان اش
جانورانِ جادویی و دیوها
و گل های افسانه را گرداگردش رج می زد…
(قسمتی از شعر بلند «فردوسی شاعر» اثر شاعر آلمانی، هاینریش هاینه؛ ترجمه بهنود فرازمند) به نقل از طره

  • ۰ نظر
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۲
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
قالی

بر رقص نقش قالی
هزار دختر ترکمن
رقص "هزار حجاب " خود را 
از یاد برده اند
" برقص
" پرواز کن
" بیارام
***
با رقص رنگ فرش
تا عرش
هزار عروس دهکده من
پرواز کرده اند
" برقص
" پرواز کن
" بیارام
***
بر رنگ های قالی من
رازی به قامت خیال تو
خوابیده است
یک بار و برای همیشه می گویم:
" برقص
" و تا همیشه
" پرواز کن

شعر از جواد شریفیان

  • ۰ نظر
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۱۸
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات