میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

باید کنار این قطار میماندم

پنجشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۱۴ ق.ظ

باید کنار این قطار می ماندم
وخیره می شدم
به دست های رنگی مادرم
-مادرم که قالی می بافت، حامله هم بود-
تا من
احساسم را در جنین نیامده تکرار کنم
وبرای
گنجشک های روی درخت
_درخت زبان گنجشک_
زبان درآورم
ومن
-من کودک بودم؛ قالی باف هم بودم_
ودست های من که رنگی می شد
وسوتی که با عجله از کنارم رد
-ومادرم تکرار می شد-
قالی می بافت
حامله هم بود
.
.
.
حامله بود
قالی هم می بافت
.
.
.
ومن
دست هایم رنگی شد
وخواب هایم بی قطار رد!


شعر از خانم بهاره نوروزی سده

نظرات (۱)

سلام
چه شعر زیبا و دردآوری...

ممنونم از این انتخاب.
پاسخ:
سلام
موافقم با شما
ممنونم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات