میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گل قالی» ثبت شده است

شاید امشب که شبی پاییزیست
بتوان بوسه ی باران خدا را حس کرد

و نگاهی به لب پنجره ی عشق انداخت
و خدارا هم دید

شاید امشب همه ی خاطره ها زیر باران خدا زنده شود...
و مرا تا افق عشق به رویا ببرد

وچه زیبا می شد به تمنای همین قطره باران قشنگ ،
گوشه ی پنجره را باز کنیم ...

که گل قالی هم جرعه آبی بخورد ...
تا بدانیم که گلها همگی جان دارند ...

وبدانیم که نقش قالی ، طرح تو خالی نیست ،
طرحی از رویش گلهای خداست ...

پس همین گلهای ، روی قالی ها هم ، می تواند
تپش قلب طبیعت باشد ...

اگر از دیده ی احساس نگاهی بکنیم ...


شعر از امید غلامی شمس


  • ۱ نظر
  • ۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۵۹
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

گل های باغچه را
گاهی دست باد
گاهی دست های ما
گاهی هم دست روزگار بی بنیاد می آزارد

خوش به حال گل های قالی!


شعر از رضا احمدی وند

  • ۸ نظر
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۲۵
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

1)       قالیباف باغبان گل‌های قالی است.


نوشته پرویز شاپور و به کوشش علی حصوری و تورج ژوله. برگرفته از فصلنامه فرش.

  • ۱ نظر
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۱۷
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

با آنکه
گلهای قالی
خار ندارند
تو با کفش
روی آن راه می روی
ومن هنوز حیرانم
چرا گلهای قالی
عطر دل انگیزشان را
به مشامت نمی رسانند
چه می دانی شاید
عطرشان هم مصنوعی باشند


شعر از کامبیز معتمد

  • ۱ نظر
  • ۱۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۳۵
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

1)       گل طبیعی را می‌کارند، مصنوعی را می‌سازند، گل قالی را می‌بافند.


نوشته پرویز شاپور و به کوشش علی حصوری و تورج ژوله. برگرفته از فصلنامه فرش.

  • ۲ نظر
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۳۷
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

1)       گل‌های قالی برای پاییز تره هم خرد نمی‌کنند.


نوشته پرویز شاپور و به کوشش علی حصوری و تورج ژوله. برگرفته از فصلنامه فرش.

  • ۱ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۳۰
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

گل قالی مرا نفرین می کند هر روز
گل قالی نمی داند
که خنده های من همه نام و نشانی از اشک دارد
گل قالی فقط می داند که من خندان هستم
گل قالی نمی داند
درون من چون شیشه ای خورد شد
وقتی اشک با چشمان من قهر کرد
گل قالی مرا درک کن
مرا که تابش خورشید را در میان شب جستوجو کردم
گل قالی به من لبخند بزن اینبار
که اشکانم همه در زیر سلطه لبخند خشک شد
گل قالی مرا درک کن
گل قالی نمی دانی که من تنهاترین تنهای شبگردم
اگر می خندم و شادم
همه در سوگ اشکهاییست که روزی بی دلیل ریخت و
هم اکنون حوض چشمانم خالی خالی است
گل قالی مرا درک کن


شعر از بیتا موسوی
  • ۱ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۲۶
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

گل گل قالی چون ریشه در خاک ندارد، نمی‌تواند سرپا بایستد.


نوشته پرویز شاپور و به کوشش علی حصوری و تورج ژوله. برگرفته از فصلنامه فرش.

  • ۲ نظر
  • ۲۶ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۳۵
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات