جمعه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۳:۴۶ ب.ظ
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
جسم ِ مجنون را ز رنج دورئی
اندر آمد علتِ رنجورئی
خون به جوش آمد ز شعلۀ اشتیاق
تا که پیدا شد در آن مجنون خناق
پس طبیب آمد به دارو کردنش
گفت: چاره نیست هیچ، از رگ زنش
رگ زدن باید برای دفع خون
رگ زنی آمد بدانجا ذوفنون
بازویش بست و گرفت آن نیش او
بانگ بر زد بر وی آن معشوق خو
مُزدِ خود بستان و ترکِ فصد کن
گر بمیرم، گو: برو جسم ِ کهن
گفت: آخر تو چه می ترسی از این ؟
چون نمی ترسی تو از شیر عرین
گفت مجنون: من نمیترسم ز نیش
صبر ِ من از کوهِ سنگین هست بیش
منبلم، بی زخم ناساید تنم
عاشقم، بر زخمها بر می تنم
لیک از لیلی وجود من پُر است
این صدف پُر از صفات آن دُر است
ترسم ای فصّاد اگر فصدم کنی
نیش را ناگاه بر لیلی زنی
داند آن عقلی که او دل روشنیست
در میان لیلی و من فرق نیست
من کیم؟ لیلی و، لیلی کیست؟ من
ما یکی روحیم اندر دو بدن
پی نوشت: فرش پیش رو نمونه آنتیکی از فرش تصویری تبریز در قرن 19 است که داستان لیلی و مجنون را با شعری از مولانا در کتیبه های حاشیه به نمایش گذاشته است.
برگرفته از سایت اطلاع رسانی فرش ایران (کارپتور)
۲۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۴۶
۰
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
چهارشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۸:۳۱ ب.ظ
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
دوباره دار قالی دار قالی
دوباره زرد شده گلزار قالی
بریدم دستمو شاید بخنده
گل سرخی سر دیوار قالی
چرا خورشید خانم دیر کرده
مگه دیوی اونو1 زنجیر کرده
و یا غولی سر راهش نشسته
برای کشتنش تدبیر کرده
دوباره دار قالی دار قالی
دوباره زرد شده گلزار قالی
بریدم دستمو شاید بخنده
گل سرخی سر دیوار قالی
1- اونو: او را
برگرفته از کتاب نغمههای فرش فارس (زمزمههای زنان صاحب دل دیار فارس به هنگام قالی بافی)
انتخاب، تنظیم و ویرایش اشعار: شاپور پساوند، سید مجتبی سجادی محمد آبادی | انتشارات لوزا 1388
۱۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۳۱
۰
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی