میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

۶۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «میرزا کارپت» ثبت شده است

دار قالی

می بینم فرشی که در دل خود دارد نقشی
نقش یک دخترک زیبا
که نشسته است پشت دار قالی
گره می زند نخ هایش را
که هر یک هستند رویایی
دخترک پرورانده آنها را
با امید و چه آرزوهایی
در این فرش میبینیم دست های دخترک را
که دارند انگشتان ظریفی
که ضربه می زند بر دار قالی
با هر ضربه او موج می افتد بر گیسوانش
که هستن پریشان و پر کلاغی
بلند است و تاب خورده اند تا روی سکویی
که بدون هیچ ادعایی شده است برای دخترک تکیه گاهی
در این فرش میبینیم
گل هایی
نشسته اند به چه زیبایی اطراف قالی
که عطرشان پر کند این اتاقک خالی
که دخترک نشسته است در آن به تنهایی
گره می زند بر تار و پود قالی
که هر یک چشمک می زنند به فردایی
بافته است آنها را در سرش دخترک با چه صفایی
که پهنش می کند این قالی
دست می کشد رویش با چه آرامی
حس می کند گرمایی
که خود بخشیده است به این قالی
می نگرد بر نقش هایی که خود زده است بر قالی
می بیند دخترکی را که نشسته است پشت دار قالی


شعر از فاطمه زنگنه تبار

  • ۰ نظر
  • ۱۷ مرداد ۰۰ ، ۰۲:۰۸
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
نقش بوریاست هوس

از سمور و حریر بیزارم

باز میل قلندری دارم

تکیه بر بستر منقش، بس

بر تنم، نقش بوریاست هوس

چند باشم مورع‌الخاطر

ز استر و اسب و مهتر و قاطر

تا کی از دست ساربان نالم

که بود نام او گم از عالم

چند گویم ز خیمه و الجوق

چند بینم کجاوه و صندوق

گر نباشد اطاق و فرش حریر

کنج مسجد خوش است، کهنه حصیر

گر مزعفر مرا رود از یاد

سر نان جوین سلامت باد


شیخ بهایی

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
قالی خورشید، گلیم ماه

روزنه ی خورشید
نشسته ست
از پشتِ
پنجره ی رنگی خیال
بر قالی ذهنم.
کجای این اتاق پوشالی
پهن کنم
قالی ام را.
برایم گِلیم ببافید
روزنه ی ماه
نشسته ست
از پشتِ
پنجره ی بی رنگ
بر کفِ
کلبه ی فکرم.


ارسالی از «کرمی» کاربران میرزاکارپت smiley

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
در نقش قالی‌های مادر

من مادری دارم که او هست
هم مهربان و هم فداکار
می‌بافد او بادستهایش
در خانه قالی‌های بسیار
هر قالی خوبی که او بافت
مانند یک صحرای زیباست
در نقش قالی‌های مادر
گل‌های رنگارنگ پیداست
چندی است قالی بافتن را
مادر به من هم یاد داده
در ذهن دارم چند قالی
با نقش‌های خوب و ساده
می‌خواهم از امروز من هم
با مادرم قالی ببافم
برگرفته از کتاب نغمه‌های فرش فارس (زمزمه‌های زنان صاحب دل دیار فارس به هنگام قالی بافی) انتخاب، تنظیم و ویرایش اشعار: شاپور پساوند، سید مجتبی سجادی محمد آبادی | انتشارات لوزا 1388

  • ۰ نظر
  • ۱۹ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۳۹
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
گلزار قالی


دوباره دار قالی دار قالی 
دل مو پود و جونم تار قالی 
یکی سبز و یکی سرخ و یکی زرد 
که غرق گل بشه گلزار قالی
اشعار محلی (شیرازی) به نقل از حبیب الله حسینی میرآبادی

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
فرش نوشته


قالی سجاده ابریشمین زرباف با گل های برجسته ابریشمی ۱۶۳ در ۱۱۰ سانتیمتری از دوره صفویه به جای مانده است و در تاریخ هفتم اکتبر ۲۰۰۹ مصادف با پانزدهم مهر ۱۳۸۸ در حراج ساتبیز به عنوان یکی از گرانبهاترین قالیچه های جهان به مبلغ معادل ۲/۷۲۹/۲۵۰ پوند به فروش رسیده است.
بر اساس متن کتیبه، این سجاده هدیه دربار صفویان به پادشاهی عثمانی، به مناسبت انعقاد عهدنامه صلح در سال ۹۹۸ قمری مصادف با ۱۵۹۰ میلادی بوده است.که احتمالا شاه عباس برای سلطان مراد سوم فرستاده است.
بر اساس متن کتیبه، احتمال دارد که این قالی سفارش وزیر شاه اسماعیل دوم میرزا مخدوم شریفی باشد.
در متن کتیبه ها آمده است:
    
    تا ارض و سما نشان باشد
    ال عثمان خدایگان باشد
    بر سریر عدالت و اقبال
    تا ابد شاد و کامران باشد
    زینت افزای خطبه و سکه 
    نام سلطان مراد خان باشد
    در عجم هم بروم و عرب
    قهرمان باشد
    بهار تو را خزان مرساد
    تو جوان باش تا جهان باشد
    خاک پایت چو میرزا مخدوم
    اشرف خیل داعیان باشد.
 آنچه در ادامه مطلب می خوانید نظر دکتر سید علی مجابی در مورد این قالی است: 
عهد نامه صلح بین شاه عباس و سلطان مراد سوم حدودا دو سال پس از به سلطنت رسیدن شاه عباس رخ می دهد. پایتخت هنوز قزوین است و به اصفهان منتقل نشده است. سلطان مراد سوم که یکی از خرافاتی ترین سلاطین عثمانی است و اساسا به دلیل توطئه برای قتل سوکول لو محمد پاشا، وزیر اعظم محبوب کشورش، در بین تورک ها سلطان محبوبی نیست، از بهم ریختگی کشور پس از مرگ شاه تهماسب و دوران کوتاه و پر از آشوب سلطنت اسماعیل دوم و محمد خدابنده استفاده نموده و فتوحات نسبتا زیادی را در آذربایجان و قفقاز رقم می زند. شاه عباس پس از به قدرت رسیدن برای سامان دادن به اوضاع مملکت ابتدا پیمان صلحی را با مراد سوم امضا می کند همین پیمان مورد اشاره و سپس به سمت ازبک ها لشگر کشیده و تهدید های شرق و شمال شرقی کشور را از بین می برد.
اما مراد سوم در سال ۱۵۹۵ و پنج سال پس از این پیمان صلح فوت می کند و جانشینان او به این پیمان متعهد نمی مانند. محمد سوم، احمد اول، مصطفی اول و عثمان دوم به ترتیب در حمله به ایران در نهایت از شاه عباس شکست خورده و مجبور می شوند پیمان های صلح خفت باری را بر عثمانی تحمیل کنند. تنها مراد چهارم یا مراد شکارچی Avcı است که در اواخر سلطنت شاه عباس ایران را شکست داده و از بار این پیمان های صلح خفت بار عثمانی را نجات می دهد.
در تمامی پیمان های صلح ایران و عثمانی در دوره شاه عباس ارسال ابریشم و منسوجات ابریشمی به عثمانی یکی از تعهد های ایران بوده است. شاه عباس بسیار تلاش می نمود تا ابریشم و محصولات ابریشمی ایران را به غرب شناسانده و سیطره ابریشم بورسا بر بازارها مدیترانه ای را بشکند. بنابراین این احتمال که چنین فرش های در مجموعه تعهدات ایران در این صلح قرار گرفته باشد، بعید نیست.
لیکن باید در نظر داشت که اسماعیل دوم در ۹۸۵ یعنی ۱۳ سال قبل از انعقاد این پیمان صلح بین شاه عباس و مراد سوم توسط قزلباشان کشته شده و بعد از او نیز سلطان محمد خدابنده زمام امور را در دست می گیرد. بنابراین و با توجه به شعر بکار رفته در متن فرش، شاید این فرش بازمانده ای از سلطنت اسماعیل دوم باشد که در قزوین به دست شاه عباس رسیده و با توجه به تناسب متن شعر به دربار سلطان مراد سوم اهدا شده باشد.
منبع: سایت اطلاع رسانی فرش ایران (کارپتور)

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
نقش های قالی

مثل حفظ‌کردن 
 نقش‌های قالی است 
از یاد می‌برم 
 و هر فکری 
 دوباره برایم جدید می‌شود
سارا نجفی، 16ساله از سروستان

  • ۰ نظر
  • ۱۶ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۴۹
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
تقدیم به تمام دختران قالی باف سرزمینم


متن ارسالی کاربران: کرمی


تقدیم به خواهرم و تمام دختران قالی باف سرزمینم 

بزن جا خود زدم دوتا ول ابریشم آبی پیش آمد عنابی پیشرفت با مشکی کور کن همیشه از کناره کناره می گرفتم در حاشیه ماندن غذابم می داد تو اما ماندی تو بودی روز به روز رج به رج گره به گره نقش بود و نقش رنگ بود و رنگ از کناره تا حاشیه را با چه ذوقی نقش می زدی رسیدن به زمینه شادت می کرد طراوت دستانت را به لطافت گلها دادی و فروغ چشمانت را به نقش ها سپردی چشمانت آنقدر در تار و پود گره خورده اند که تار می شوند بچه که بودیم به برق نگاهت حسودی می کردم

مهرداد مولایی

  • ۱ نظر
  • ۲۳ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۰۶
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
فردوسی شاعر


شاعر شب و روز
پشت دارِ اندیشه نشسته بود
و سرودش، آن قالی بزرگ را می بافت
قالیِ بزرگی که شاعر
در تار و پودِ آن
گاهشمار اسطوره ای میهن اش
و تبار کهنِ پادشاهان پارسی را، باشکوهِ تمام می بافت
قصه ی پهلوانانِ محبوب اش
کارهای برجسته ی قهرمانان اش
جانورانِ جادویی و دیوها
و گل های افسانه را گرداگردش رج می زد…
(قسمتی از شعر بلند «فردوسی شاعر» اثر شاعر آلمانی، هاینریش هاینه؛ ترجمه بهنود فرازمند) به نقل از طره

  • ۰ نظر
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۲
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
قالی

بر رقص نقش قالی
هزار دختر ترکمن
رقص "هزار حجاب " خود را 
از یاد برده اند
" برقص
" پرواز کن
" بیارام
***
با رقص رنگ فرش
تا عرش
هزار عروس دهکده من
پرواز کرده اند
" برقص
" پرواز کن
" بیارام
***
بر رنگ های قالی من
رازی به قامت خیال تو
خوابیده است
یک بار و برای همیشه می گویم:
" برقص
" و تا همیشه
" پرواز کن

شعر از جواد شریفیان

  • ۰ نظر
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۱۸
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات