تو خوبــی تو راست میگویی
یه مدت میشه که این جمله افتاده تو دهنم،بعـد از هر جمله طرف این رو در جواب میگم حالا چه با ربط چه بی ربط؛داشتم برگ های پایان نامه رو ورق میزدم که مادرم گفت: واسه سحری قورمه سبزی درست کنم؟؟ گفتم:آری تو خــوبی تو راست میـــگویی..که دیدم ناغافل دستان مبارک مجید با گردن غازم اصابت کرد وگفت:درست صحبت کن بلند شو برو بشین درست رو بخون پس فردا که داور خارجی ازت سوال بپرسه وبلد نباشی حالاست که پت پت کنی...
سرم رو به نشانه تایید اونم فیلسوفانه تکون دادم هرچند هنوز جمله اش رو نتونسته بودم هضم کنم «بلندشو برو بشین»وآروم گفتم تو خــوبی تو راست میگویی..
مجید که رفت من بودم ومادرم زنگ به صدا در اومد...
کیــستی ای کوبنده ی در؟؟؟
...
بفــرمایید!!!
کی بود مادر؟؟
خواستگــار...
کی؟؟؟
میگم خواستگــآر بخــدا دروغم چیه دهن روزه؟؟!!
خاک به سرم اینجا بهم ریخته یعنی چی مردم چه بی فرهنگن سرشون رو میندازن پایین ومیان خواستگاری؟؟ ومادرم سریع درحال مرتب کردن بود که گفتم مادر من خواستگـار واسه فرش اومده یجورایی دلال قالی هستند..