۱۲ مطلب با موضوع «تعبیر خواب و مثل» ثبت شده است

بدیشان نماید پهنای گلیم تا بیدار شوند: کیفر و پادافراه دادن
تا چه دارد زمانه زیر گلیم: نامعلوم بودن آینده
طبل زدن زیر گلیم : کنایه از آنکه بخواهد چیزی را مخفی کند ولی نتواند.
مانند این بیت سعدی:
آواز دهل نهان نماند / در زیر گلیم و عشق پنهان
و حافظ:
دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم / خوشا دمی که به میخانه بر کنم علمی
ارسال شده از طرف خانم مریم عطایی
برگرفته از کتاب تاریخ بیهقی با توضیحات استاد دکتر منوچهر دانش پژوه است.
۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۱۹
۰
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
مثقال مثقال خانه خالی میشود،ذرّه ذرّه پشم قالی میشود.(مازندرانی)
مثل قالی ترکی.(شیرازی)
مثل قالی کاشان است،هرگز رنگش را از دست نمیدهد.(رامسری)
مثل قالی کرمان است هرچه لگد میخورد بهتر است.(سیرجانی)
مثل قالی کرمان هرچه پا بخورد گرانتر (مرغوبتر)میشود.(رفسنجانی،کرمانی)
مثل قالی کرمان هر قدر میماند قشنگتر میشود.(آذری)
مثل گل میان قالی رفته اون بالا نشسته.(گلپایگانی)
مگر شانهی(قالیبافی)خضر زنده را به تو زدهاند که نمیمیری؟(بختیاری)
مگر میخواهی گل قالی بزنی؟ (دشتی)
نقّاش نقش قالی بهتر کشد ز اوّل.(نامهیداستان)
نقش روی قالی است.(مثمر،هبلهرودی)
نقش قالی میرود و عمو زغالی نمیرود.(شیرازی)
نقش قالین میرود و من نمیروم.(افغانی)
ننگ اربابها زیر قالی است و ننگ فقیران بر سر درخت.(سمنانی)
نه قالی بدون دستور باشد،نه عروس بیمادرشوهر.(بختیاری)
هیچ کس نیست برای خودش حصیری ببافد،برای مردم قالی میبافت.(بختیاری)
یک سر قالی عزاست،یک سر قالی شادی است.(گرگانی)
یک عبّاسی پول دادی انتظار داری که قالی کرمان توی غذا باشد؟ (آذری)
روی قالی هم میچرد.(سخن)
قالی نباف کُرک میشه،پسر بزرگ کن ملک میشه.(شهربابکی)
پنداری گُلِ قالی میچیدهاست.(بیرجندی)
هر قالی، قالیچهای هم بغلش هست. (آشتیانی)
نقل از فرهنگ بزرگ ضرب المثلهای فارسی، دکتر حسن ذوالفقاری
۰۴ بهمن ۹۲ ، ۰۲:۴۱
۱
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
صحبت حالی است نه صحبت قالی.(سیرجانی)
طلا،زمین،ظرف مس و قالی ضرر نمیکند.(کرمانجی)
ظرف،ظرف مس،فرش،فرش قالی،نان،نان گندم (سنگک)،دین،دین محمّد(اسلام).(دهخدا،شکورزاده،عوام،کوچه)
فرش آدم فقیر قالی،ظرفش مس.(بیرجندی)
فرش فرش قالی،ظرف ظرف مسی،دین دین محمّد.(دهخدا،سهیلی)
فرش فرشِ قالی،ظرف ظرفِ مس،نان نانِ گندم.(شکورزاده)
فرش قالی،ظرف مس،زن دختر.(تاجیکی،تهرانی)
فرش و حصیر و قالی،دادم به نان خالی.(دارابی)
قالیچه را به طرف خوابش هموار میکنند.(نمینی)
قالیچه را پهن کن لب باغچه.(کوچه)
قالی خر،خر است.(بیرجندی)
قالی را بفروشیم گلیم برایمان کافی است،ریش ماموجلال*همهیکس ماست.(کردی)کرمانشاهی)
* نام پارچهای ابریشمی
قالی را تا بزنی گرد درمیآید،رعیّت را تا بزنی پول.(دهخدا،کوچه،حییم)
قالی را نگاه به کنارش کن،دختر را نگاه به برادرش کن.(گلپایگانی،شاهرودی)
قالی کاشونه(کرمانه)هرچه پا بخورد،بهتر میشود.(شهمیرزادی)
قالی هرچه کهنه شود،نقشش جایی نمیرود.(نطنزی)
قطعه قطعه کرک سرانجام قالی میشود.(نهاوندی)
کونی که قالی ندیده،کج مینشیند.(تایبادی)
گل باید به یقه بیاید و قالی به صفه*.(سمنانی)
نقل از فرهنگ بزرگ ضرب المثلهای فارسی، دکتر حسن ذوالفقاری
۲۹ دی ۹۲ ، ۲۰:۴۵
۱
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
اسم شاه میبرند،باید قالی پهن کنند.(اردکانی)
اگر بمیرد نقش قالی،نمیرد محمّد زغالی.(بینشان)
اگر قالی پارهشود،گُلش پا برجاست.(سرخهای)
اگر قالیچه را بالا پهن نکنند،نوکرهای خان جای نشستن خود را نمیدانند.(بیرجندی)
انگار روی قالی چریده.(زرقانی)
باباش از بیلحافی توی تنور میخوابید،پسرش قالی کرمانی میخواست.(بافقی)
بخند، چرا نخندی؟ مثل جواهر قالی میبری.(آذری)
به شتر گفتند: «از کجا میآیی؟» گفت: «از قالی بافتن.» گفتند: «به دست و پایت نمیآید.» (جلفایی)
به لر رو دادی،با گیوه میرود رو قالی.(اراکی)
پسر زاییدم سرمایهام باشد،نشد،قالی بافتم،کهنه و کرکی شد.(قشقایی)
پُشتِ اسب،خیالانگیز،سر کوه،توفان خیز و روی دارِ قالی بادخیز است.(ترکمنی)
تکّهتکّه پشم قالی میشود،ذرّه ذرّه خانه خالی میشود.(لنجانی)
چراغ که ندارم فرش و قالی را میخواهم چه کنم؟ (آملی)
چشمش،چشمهای فراوانی دیده وکونش قالیچههای زیاد را.(شهمیرزادی)
چو نام شَه بری قالیچه انداز چو نام سگ بری چوبی به دست گیر.(مشهدی)
چه دار قالی بزرگی بر پا کنی چه کوچک.(کردی کلهری)
خدا باشد قالینشین باشید نه قالیباف.(شهر بابکی)
خدا کند قالینشین باشی،نه قالیباف.(شهربابکی)
خر را میبرند عروسی،قالی نمد[یا کُنده] بارش کنند.(یزدی)
خونت برای قالی سلطان بریختند ابله چرا نخفتی بر بوریای خویش؟(سعدی؛ کلیات: 491،فرهنگنامه)
در خانهای که دار قالی است،آب و نان هم هست.(آذری)
دزد از دزدی فلانی میشود،ذرّه ذرّه پشم قالی میشود.(شکورزاده،عوام)
بعد از آن که دزد از مال دزدی به نوایی رسید معمولاً سابقه بد او فراموش میشود و در اجتماع صاحب نام و احترامی میگردد.
دل دلیر و کون سخت میخواهد تا خورجین و قالی ببافد و برای جهیزیه ببرد.(لری)
ذرّه ذرّه پشم قالی میشود،ذرّه ذرّه خانه خالی میشود.(شهمیرزادی)
ذرّه ذرّه پشم، قالی میشود.(شکورزاده،بهمنیاری،حییم،دهخدا،کوچه)
ذرّه ذرّه پشم، قالی میشود،دزد از دزدی فلانی میشود.(عوام)
روز کوری که شب قالی میبافی؟ (لری)
زیلوی خودم بهتر از قالی دیگران.(بختیاری)
سگ کجا،قالی کجا؟ (بختیاری)
نقل از فرهنگ بزرگ ضرب المثلهای فارسی، دکتر حسن ذوالفقاری
۲۳ دی ۹۲ ، ۲۳:۴۸
۱
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
آمدی لب بام قالیچه تکاندی، قالیچه گَرد نداشت خودت را نماندی. (شکورزاده،کوچه،دهخدا)
خطاب به دختر یا زن زیبایی که قصد جلب توجه دارد.
لب بام(بوم) آمد و قالیچه تکان داد قالیچه گرد(خاک) نداشت، خودش را نشان داد. (شکورزاده)
نقل از فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، دکتر حسن ذوالفقاری
۱۷ دی ۹۲ ، ۱۳:۲۷
۱
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
چه شد که "پایش را اندازه ی گلیمش دراز کرده" ضرب المثل شد؟
روزی شاه عباس از راهی می گذشت. درویشی را دید که روی گلیم خود خوابیده است و چنان خود را جمع کرده که به اندازه ی گلیم خود درآمده. شاه دستور داد یک مشت سکه به درویش دادند. درویش شرح ماجرا را برای دوستان خود گفت. در میان آن جمع درویشی بود که به فکر افتاد او هم از انعام شاه نصیبی ببرد، پس سر راه شاه پوست تخت خود را پهن کرد و به انتظار بازگشت شاه نشست.
وقتی که مرکب شاه از دور پیدا شد، روی پوست خوابید و برای اینکه نظر شاه را جلب کند هریک از دست ها و پاهای خود را به طرفی دراز کرد بطوریکه نصف بدنش روی زمین بود. در این حال شاه به او رسید و او را دید و فرمان داد تا آن قسمت از دست و پای درویش را که از گلیم بیرون مانده بود قطع کنند.
شخصی سوال کرد که : شما در راه رفتن درویشی را در یک مکان خفته دیدید و به او انعام دادید. اما در بازگشت درویش دیگری را خفته دیدید سیاست فرمودید، چه سری در این کار هست ؟ شاه فرمود: درویش اولی پایش را به اندازه ی گلیم خود دراز کرده بود اما درویش دومی پایش را از گلیمش بیشتر دراز کرده بود.
۱۳ دی ۹۲ ، ۱۷:۱۳
۱
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
قالی
انداختن قالی در خانه دیگران: رفتن به سفر و از آن سفر سود و منفعت بدست آوردن
پهن کردن قالی: عمر طولانی
گلیم
یافتن گلیم: ازدواج با زن پولدار
اگر زن خواب ببیند: شوهر کند
گلیم از بین برود: جدایی از زن
تعبیر خواب ابن سیرین
۰۴ دی ۹۲ ، ۲۱:۵۵
۱
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
مثل قالی کرمانه
معنی ضرب المثل : اشاره به هر کسی که هرچه سنش بالا میرود خوش رنگ و روتر میشود(معروف است که قالی کرمان هرچه بیشتر پا میخورد بیشتر رنگ باز کرده و مرغوب تر میشود)
از وب سایت آینه
۲۶ مهر ۹۲ ، ۰۴:۴۲
۱
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
قالی معیشت است و هم عمر و این بستگی دارد به این که قالی را کجا و چطور
ببینیم و خودمان نسبت به قالی چه وضع و موقعیتی داشته باشیم.
اگر در خواب
نسبت به قالی فاصله داشته باشید معیشت و روزی شما است ولی اگر بیننده خواب
به قالی مربوط و چسبیده باشد عمر است. اگر در خواب ببینید که اتاقی متعلق
به شما است اما فرش دیگری در آن گسترده است صاحب فرش هر که هست به شما سود
می رساند و شما از او بهرهمند می گردید.
اما اگر ببینید که اتاق متعلق به
دیگری است و قالی شما آن جا پهن شده صاحب اتاق هر که هست از شما بهره مند
می گردد حتی روزی شما را می برد. اما اگر در خواب ندانید صاحب قالی کیست یا
آن اتاق به چه کسی تعلق دارد در هر دو حالت خود شما صاحب آن ها هستید و
تعبیر به اهمیت و ارزش قالی بستگی می یابد.
اگر در خواب ببینید که قالی می
بافید کارتان روال مطلوب و خوب پیدا می کند ولی اگر در قالی که می بافید
مشاهده کنید نقش ها به هم ریخته در کارتان آشفتگی پدید می آید. اگر در خواب
ببینید که روی قالی محقری نشسته اید خوب نیست چه از کوتاهی عمر و تنگی
معاش نشان دارد.
منوچهر مطیعی تهرانی
۰۵ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۳۴
۰
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
اگر درخواب بیند بر قالی کوچک نشسته بود، دلیل که عمرش کوتاه بود.
اگر بیند
آن قالی کوچک در زیر او دراز شد، دلیل که روزی بر وی فراخ شود.
اگر بیند
قالی پیچید و به کنج خانه نهاد، دلیل است اقبال خود را به دست خود کند.
ابراهیم کرمانی
۰۴ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۳۱
۱
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی