۲۸ مطلب با کلمهی کلیدی «میرزا امینی» ثبت شده است
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۰۸ ق.ظ
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
می بینم فرشی که در دل خود دارد نقشی
نقش یک دخترک زیبا
که نشسته است پشت دار قالی
گره می زند نخ هایش را
که هر یک هستند رویایی
دخترک پرورانده آنها را
با امید و چه آرزوهایی
در این فرش میبینیم دست های دخترک را
که دارند انگشتان ظریفی
که ضربه می زند بر دار قالی
با هر ضربه او موج می افتد بر گیسوانش
که هستن پریشان و پر کلاغی
بلند است و تاب خورده اند تا روی سکویی
که بدون هیچ ادعایی شده است برای دخترک تکیه گاهی
در این فرش میبینیم
گل هایی
نشسته اند به چه زیبایی اطراف قالی
که عطرشان پر کند این اتاقک خالی
که دخترک نشسته است در آن به تنهایی
گره می زند بر تار و پود قالی
که هر یک چشمک می زنند به فردایی
بافته است آنها را در سرش دخترک با چه صفایی
که پهنش می کند این قالی
دست می کشد رویش با چه آرامی
حس می کند گرمایی
که خود بخشیده است به این قالی
می نگرد بر نقش هایی که خود زده است بر قالی
می بیند دخترکی را که نشسته است پشت دار قالی
شعر از فاطمه زنگنه تبار
۱۷ مرداد ۰۰ ، ۰۲:۰۸
۰
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۰، ۰۲:۳۴ ق.ظ
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
از سمور و حریر بیزارم
باز میل قلندری دارم
تکیه بر بستر منقش، بس
بر تنم، نقش بوریاست هوس
چند باشم مورعالخاطر
ز استر و اسب و مهتر و قاطر
تا کی از دست ساربان نالم
که بود نام او گم از عالم
چند گویم ز خیمه و الجوق
چند بینم کجاوه و صندوق
گر نباشد اطاق و فرش حریر
کنج مسجد خوش است، کهنه حصیر
گر مزعفر مرا رود از یاد
سر نان جوین سلامت باد
شیخ بهایی
۲۴ تیر ۰۰ ، ۰۲:۳۴
۰
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۲۰ ب.ظ
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
بر رقص نقش قالی
هزار دختر ترکمن
رقص "هزار حجاب " خود را
از یاد برده اند
" برقص
" پرواز کن
" بیارام
با رقص رنگ فرش
تا عرش
هزار عروس دهکده من
پرواز کرده اند
" برقص
" پرواز کن
" بیارام
بر رنگ های قالی من
رازی به قامت خیال تو
خوابیده است
یک بار و برای همیشه می گویم:
" برقص
" و تا همیشه
" پرواز کن
شعر از جواد شریفیان
۲۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۲۰
۰
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
يكشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۷، ۰۲:۳۹ ب.ظ
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
من مادری دارم که او هست
هم مهربان و هم فداکار
میبافد او بادستهایش
در خانه قالیهای بسیار
هر قالی خوبی که او بافت
مانند یک صحرای زیباست
در نقش قالیهای مادر
گلهای رنگارنگ پیداست
چندی است قالی بافتن را
مادر به من هم یاد داده
در ذهن دارم چند قالی
با نقشهای خوب و ساده
میخواهم از امروز من هم
با مادرم قالی ببافم
برگرفته از کتاب نغمههای فرش فارس (زمزمههای زنان صاحب دل دیار فارس به هنگام قالی بافی)
انتخاب، تنظیم و ویرایش اشعار: شاپور پساوند، سید مجتبی سجادی محمد آبادی | انتشارات لوزا 1388
۱۹ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۳۹
۰
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
يكشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۲۳ ق.ظ
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
دوباره دار قالی دار قالی
دل مو پود و جونم تار قالی
یکی سبز و یکی سرخ و یکی زرد
که غرق گل بشه گلزار قالی
اشعار محلی (شیرازی) به نقل از حبیب الله حسینی میرآبادی
۱۸ آذر ۹۷ ، ۱۰:۲۳
۰
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
جمعه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۷، ۰۲:۴۹ ب.ظ
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
مثل حفظکردن
نقشهای قالی است
از یاد میبرم
و هر فکری
دوباره برایم جدید میشود
سارا نجفی، 16ساله از سروستان
۱۶ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۴۹
۰
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۰۶ ب.ظ
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
متن ارسالی کاربران: کرمی
تقدیم به خواهرم و تمام دختران قالی باف سرزمینم
بزن جا خود زدم دوتا ول ابریشم آبی پیش آمد عنابی پیشرفت با مشکی کور کن همیشه از کناره کناره می گرفتم در حاشیه ماندن غذابم می داد تو اما ماندی تو بودی روز به روز رج به رج گره به گره نقش بود و نقش رنگ بود و رنگ از کناره تا حاشیه را با چه ذوقی نقش می زدی رسیدن به زمینه شادت می کرد طراوت دستانت را به لطافت گلها دادی و فروغ چشمانت را به نقش ها سپردی چشمانت آنقدر در تار و پود گره خورده اند که تار می شوند بچه که بودیم به برق نگاهت حسودی می کردم
مهرداد مولایی
۲۳ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۰۶
۰
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
سه شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۵۲ ب.ظ
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
شاعر شب و روز
پشت دارِ اندیشه نشسته بود
و سرودش، آن قالی بزرگ را می بافت
قالیِ بزرگی که شاعر
در تار و پودِ آن
گاهشمار اسطوره ای میهن اش
و تبار کهنِ پادشاهان پارسی را، باشکوهِ تمام می بافت
قصه ی پهلوانانِ محبوب اش
کارهای برجسته ی قهرمانان اش
جانورانِ جادویی و دیوها
و گل های افسانه را گرداگردش رج می زد…
(قسمتی از شعر بلند «فردوسی شاعر» اثر شاعر آلمانی، هاینریش هاینه؛ ترجمه بهنود فرازمند) به نقل از طره
۲۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۵۲
۰
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۶:۱۸ ب.ظ
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
بر رقص نقش قالی
هزار دختر ترکمن
رقص "هزار حجاب " خود را
از یاد برده اند
" برقص
" پرواز کن
" بیارام
***
با رقص رنگ فرش
تا عرش
هزار عروس دهکده من
پرواز کرده اند
" برقص
" پرواز کن
" بیارام
***
بر رنگ های قالی من
رازی به قامت خیال تو
خوابیده است
یک بار و برای همیشه می گویم:
" برقص
" و تا همیشه
" پرواز کن
شعر از جواد شریفیان
۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۱۸
۰
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی
دوشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۶، ۱۲:۱۰ ق.ظ
سیدمحمدمهدی میرزاامینی

ای رنگرز بزرگ عالم
صنعتگر جن و دیو و آدم
گویند که سرخ وآبی و زرد
دررنگ بود دوای هردرد
این هر سه توکرده ای پدیدار
در روناس و نیل و برگ هردار
روناس تو قرمزی است زیبا
زینت گرنقش و فرش و دیبا
بس زرد که کرده ای تو پنهان
در برگ گیاه های الوان
نیل تو که هست آبی نغز
با زرد گیاه، میدهد سبز
این هرسه که رنگهای اصلی است
در دفتررنگ های فصلی است
ترکیب نموده ای بسی رنگ
در جانورو گیاه و هر سنگ
لعل و شبق و زمرد و یشم
گردد خیره زدیدنش چشم
قرقاول و کبک و ببر و طاووس
بارنگ تو بر فلک زند کوس
با زرد تو ای جناب باری
گنجشک حقیر، شد قناری
در جفت بلوط و پوست گردو
صد رنگ نهاده ای چو جادو
در پوست انار یکه و فرد
از سرخ و سیاه هست تا زرد
در کرم ضعیف ناتوانی
هشتی به ودیعت ارغوانی
قرمزدانه است نام آن کرم
یک گندم و بیش باشدش جرم
اما در رنگ فرش و قالی
خود دنیایی است فرد و عالی
تا رنگ پذیرد هر سپیدی
دندانه زاج آفریدی
در وصلت رنگ و پشم چون عاج
دلال محبت است این زاج
پس پایه ی آفرینش رنگ
نرمی گیاه و سختی سنگ
وین بوالعجب اندر این نمایش
جان مایه رنگ آب و آتش
مارا تو به هر طرف کشاندی
هر روز به مشغلی نشاندی
یک روز بز و الاغ تعلیف
یک روز کتاب و درس و تالیف
امروز که پیری است و سستی
رنگم کردی به چیره دستی
باعشق به رنگ زنده ام من
این هم کلکی زتوست، ذوالمن
شعر از زنده یاد عباس سیاحی
۲۵ دی ۹۶ ، ۰۰:۱۰
۰
۰
سیدمحمدمهدی میرزاامینی