پرده هارا کنار زده بودند و آفتاب روی گلها و ترنجهای قالی اتاق میتابید و آنها را به وجد میآورد. بعضی وقتها خیال میکردم که گلهای قالی با نور خورشید به رقص میآیندو رنگهای سفید و لاکیشان در هم میآمیزند .
بخشی از داستان آلوهای قطره طلا/ از وبلاگ دفتر مشق من و دوستانم
- ۱ نظر
- ۲۴ مهر ۹۲ ، ۰۱:۴۵