از آهوان قالی باف ‚ آهنگ
به گوشم می رسه با ناله چنگ
خداوندا دلم تنگه دلم تنگ
ببافم قالی با نخ های بیرنگ
ز چشم و گونه و مژگان و گیسو
زنم نقش های قالی رنگ و وارنگ
به جز لبخند تلخی روی لب ها
به رخسارم نمونده دیگه هیچ رنگ
خدایا موسم کوچ بهاره
چمن سرسبز و صحرا لاله زاره
خدا کاری بکن فرشی ببافم
بی بی بدحاله و طاقت نداره
ببافم فرشی از نقش های زیبا
به بازارش برم بفروشم آنجا
به بازارش برم بستونم اسبی
که با بیبی بکوچیم تا به صحرا
- ۱ نظر
- ۲۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۲۵