درحصارِخانه ای نمناک
دخترانِ قالی باف
درتاروپودقالی خود
گُل وبوته می
کارند
گُل وبوته هایشان روزی
زیرِپای دخترانِ شهر
دخترانِ رقص
وآواز
پژمرده می مانند
شایدآنها
قصّه ی دختران قالی باف را نمی
دانند
دخترانی که ازازپشتِ دارِ قالی شان
باچشمانِ خیسِ
خود
بهاررا
مبهم وتارمی بینند
درخیال خود آنها
برای کارگرانِ
مهاجرِآجرپَز
ازمیانِ بوته های قالی شان
به نشانِ عشقِ پاکِ روستایی
هفت
شاخه گُلِ سرخ می چینند
- ۱ نظر
- ۱۱ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۳۹