دختر قالی باف گل های باغ آرزوهــــــــــــــایـش را
بر تار و پود قالی گره میزد و با خــــــــــــــــون دلی
که از انگشتانـــــــــــش جاری میشد آنرا رنــگ میزد
و هر از گاهــــــــی از پشت پنجــــــــــــره انتظار،
افقهــای منتهی به دیــــــوار را به نظاره می نشست ...
شعر از علی شهلوی / وبلاگ خاطرات زرد
- ۰ نظر
- ۲۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۵:۳۶