میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قالی دل» ثبت شده است

ترنج

زیر پای من افتاده است
شعور قالی بافی که 
قالی اش را شبانه بافته است
با نغمه های اشک
و کلاف های رنگ رنگ آرزو
و ترنج آن
یادگار دل بریدگی اوست
هنگام تماشای یوسف
زیر پای من است
گل هایی که در نگاه دختر قالی باف غنچه کرد
دلال ها غنچه اش را وا کردند
و حالا دارد پژمرده می شود
زیر پای من افتاده است
دار قالی عمودی خانه قالی باف
که حالا افقی دراز کشیده است 
فاتحه !
شعر از علیرضا فتحیان | وبلاگ ناودان معنا

  • ۱ نظر
  • ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۶
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

مجموعه شعر کوتاه

دخترک قالی باف 
گل ها را 
محکمتر گره می‌زد به تار و پودِ «دار»
وقتی
به یاد دستی می‌افتاد
که چیده بود او را ...

شعری زیبا از کتاب «هیچ» که جایی اشغال نمی‌کند! از مجموعه شعرهای کوتاه خانم منوره السادات نمائی مرتضائی - نشر نیماژ از مجموعه پازل شعر امروز - 1392

  • ۰ نظر
  • ۰۵ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۵۵
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

امروز روز خوبی برای قالی بافیه.

هوا آفتابیه.

رنگ ها شسته و تازه ان.

باید دست ها رو مشغول کرد و و ذهن رو فرستاد جایی که نخودی و لاکی به هم گره می خورند برای همیشه.

اما من قالی بافی بلد نیستم...


نوشته مرتضی اسکندری

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

قالی‌بافی از بین رفت

رفت آن‌چه بر حسین رفت

نقاش قالی بی‌کار شد

حسین حلاج بر دار شد

فرش ماشینی رفو نمی‌خاد

دلی نماند، خونی یا شاد

تاجر فرش هم ورشکست

نفرین بر چرخ بدمست

قیچی‌تیزکن و خامه‌فروش

رنگرز و چله‌دوان هم روش

رفتند همه پی دلالی

نابود شد هنر قالی

حالا ما ماندیم دست‌خالی


روزنامه قانون 17 فروردین 1392

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

یادش بخیر...

انگار همین چند روز پیش بود که سبد ریسمان های رنگارنگش را به دستم داد و گفت:

عزیز دل! مثل همه ی سال های زیستنت، همان 365 روز را برای بافتنش به تو فرصت خواهم داد...

...

هر سال خودش دار قالیم را برپا می کند و میگوید:

گلِ من! تو فقط بباف...! آرام... صبور... بی دغدغه...

من کنارت هستم... همین جا... همین حوالی ها...! تا تو در رویایی ترین آرامش ها، آرام گیری...!

تا در حوالی این آرامش ها، تار و پود قالی ات را کنار هم نهی...

...

  • ۴ نظر
  • ۲۹ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۳۲
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

زندگی مانند نقش و نگارهای قالی ایرانی است که زیبا هست ولی درک معنای آن مشکل است.


آلدوس هاکلی (نویسنده و طنز پرداز انگلیسی که به عنوان یک روشنفکر در زمان حیات خود 1894 - 1963 شناخته شد)

  • ۰ نظر
  • ۱۴ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۰۳
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

زندگی بافتن یک قالی است
نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی
نقشه از قبل مشخص شده است
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین، خوب بباف!
نکند آخر کار، قالی بافته ات را نخرن


شعر از افشین سامی

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

زندگی یک قالی بزرگ است، هر هزار سال یکبار فرشته‌ها قالی جهان را در هفت آسمان می‌تکانند، تا گرد و خاک هزار ساله‌اش بریزد و هر بار با خود می‌گویند:

این قالی نیست که قرار بود انسان ببافد، این فرش فاجعه است…

با زمینه سرخ خون و حاشیه‌های کبود، و نقش برجسته‌های ستم…

فرشته‌ها گریه می‌کنند و قالی آدم را می‌تکانند و دوباره با اندوه بر زمین پهنش می‌کنند. رنگ در رنگ، گره در گره، نقش در نقش… قالی بزرگی است زندگی.

که تو می‌بافی و من می‌بافم، همه بافنده‌ایم. می‌بافیم و رج به رج بالا می‌بریم. می‌بافیم و می‌گسترانیم. دار این جهان را خدا بر پا کرد و خدا بود که فرمود: ” ببافید “، و آدم نخستین گره را بر پود قالی زندگی زد. و هر که آمد، گره‌ای تازه زد و رنگی ریخت و طرحی بافت. و چنین شد که قالی آدمی رنگارنگ شد. آمیزه‌ای از زیبایی و نا‌زیبایی، سایه روشنی از خوبی و بدی.

گره تو هم تا ابد بر این قالی خواهد ماند، طرح و نقشت نیز، و هزاران سال بعد، آدمیان بر فرشی خواهند زیست که گوشه‌ای از آن را تو بافته‌ای.

کاش گوشه‌ای را که سهم توست زیباتر ببافی!!!


نویسنده ناشناس
  • ۱ نظر
  • ۳۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۳:۳۵
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

تا وقتی جوونیم و پر انرژی فکر می کنیم برای قالی زندگیمون نقشی خواهیم زد بی نظیر با گلها و بوته هایی که کسی نظیرشو ندیده باشه ،اونقدر از جون ببافیمشون که گلبوته ها هم جون بگیرن و عطر داشته باشن،عطری مست کننده...

اما هر چی پیش می ریم می فهمیم نقش و طرح این قالی از پیش تعییین شده و ما فقط می بافیم...

اولش فکر می کنیم که روزگارو تسلیم خواسته هامون می کنیم اما بعد می فهمیم قبله اینکه ما سر بلند کنیم زندگی مارو تسلیمه خودش کرده...

همه ما یه جاهایی از زندگی با این حقیقت روبرو میشیم که جز تسلیم راهی نداریم...

دوست دارم برای دخترم اینجا بنویسم:عزیزکم اگه روزی به این نتیجه رسیدی که در طرح و نقشه قالیه زندگی نقشی نداری و ناچار به تسلیمی حداقل تلاش کن که رج ها رو منظم و با مهارت ببافی!


برگرفته از وبلاگ در پیچ و خم جاده مه آلود
  • ۲ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۲:۰۲
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

گیس دل را بر سر دار کردم
منت ندارد قالی تنهاییی ام
در شکارگاهت صید می شوم
هر رج که بی آیینه
شانه می زنی
پریشانیم
افشان که بافتی وماهی در هم
زیبا شدم
واگویه نفس گرفت هراتیم
اما.............

  • ۱ نظر
  • ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۰۵:۵۹
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات