با غ گل در تارو پود قالی است
خیمه جنگل کنار شالی است
باهنر آمیخته ؛ دستان عشق
سینه ها از کین و نفرت خالی است
بازی چشم است و انگشت امید
دخترک در خانه دل والی است
قصه تاریخ می بافد کسی
هم زبانی را طریقی عالی است
مادری می گفت لالایی به فرش
غنچه ها در پرده ای پوشالی است
شعر از یونس تقوی
سلام، نمیدونم چرا چند وقتی هست که با این نوشتهها ارتباطی برقرار نمیکنم، هی میام میخونم ولی...
بازم دستتون درد نکنه و خدا قوت