میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

گل قالی

دوشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۴:۳۰ ق.ظ

پنجه ای برتار می بندد تن پودی
درد می ریزد ز سر انگشت خون مرده
 خواب رفته پای بی اندام
 در قولنج شانه، هر دم می کشد تیری
 ای بسا جنبنده در آنجا - ولی با شکلشان ترکیب درهم رفته‌ی انسان
دست در کارند و اندر کارشان بی تاب
 گاه گاهی
چشم ِ از سو رفته‌ی ناسور مردی یا زنی یا دختری یا...
باز می یابد نخ تابیده‌ی آبی ، بنفش و ارغوانی را
 گاه هم
 در خم یک سر به روی چارچوب کارگاه
و سکوت دیگر یاران
 می گریزد مرغک تنگ آشیان ِ روح غمناکی...
تا گل قالی شکوفد چون گل خورشید
 زیر پای دیگران
زیر پای شکلشان انسان و از ما بهتران


شعر از محمد زهری

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

محمد زهری

شعر فرش

فرش

شعر قالی

قالی

گل قالی

نظرات (۱)

شعر خیلی قشنگی بود، خیلی خیلی قشنگ...

همیشه از همین شعرها بزارید، دوستدارم.

ممنونم

خداقوت

پاسخ:
سلام
خیلی ممنونم بزگوار
شما همیشه لطف دارید

درود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات