میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

قالی کاشان

چهارشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۲۳ ب.ظ

میرزاامینی

قالی کاشانم و روی زمین افتاده ام
با گُلی بی رنگ و بی بو همنشین افتاده ام
دل مبند ای دوست بر بالا نشستن ها که من
از فراز دار قالی بر زمین افتاده ام
بود دست دختران در تار و پود زلف من
لیک اکنون پایمال آن واین افتاده ام
ریشه ها دارم ولی چون ریشه ام در خاک نیست
با گُلی از جنس ابریشم قرین افتاده ام
گر به صدرنگی شدم مشهور عیب من مکن
نقشۀ تقدیر این بود و چنین افتاده ام
اهل کاشانم ولی از بخت و اقبال سیاه
دست قالی باف های هند و چین افتاده ام
بس گره در کار من انداخت قالی باف و من
پای بوس خالق نقش آفرین افتاده ام


شعر ارسالی از سید مسعود محمدی | با سپاس فراوان از ایشون :)

نظرات (۲)

  • فرش سجاده ای کاشان
  • ممنون از شاعر عزیز، شعر قشنگی بود
  • اناهیتــــا
  • بعضی چیز ها اینقد خوبن در دهن ادمو میبنده ادم کلمه ای برای توصیفه حسه خوبش پیدا نمیکنه
    مثل پست های خوب شما
    پاسخ:
    سلام
    متشکرم از لطف و محبتتون
    پیروز باشید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی
    میرزاCarpet

    اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
    --------------------------------------------
    این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
    --------------------------------------------
    برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

    آخرین مطالب
    آخرین نظرات