میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

خفتگان

يكشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۲، ۰۷:۳۸ ق.ظ

خفتگان نقش قالی، دوش با من خلوتی کردند

رنگشان پرواز کرده با گذشت سالیان دور

و نگاه این یکیشان از نگاه آن دگر مهجور

با من و دردی کهن، تجدید عهد صحبتی کردند

من به رنگ رفته­شان، وز تار و پود مرده­شان بیمار

و نقوش درهم و افسرده­شان، غمبار

خیره ماندم سخت و لختی حیرتی کردم

دیدم ایشان هم ز حال و حیرت من حیرتی کردند

من نگفتم کجایند آن همه بافنده رنجور

روز را با چند پاس از شب به خلط سینه­ای

در مزبل افتاده بنام سکه­ای مزدور

یا کجایند آن همه ریسنده و چوپان و گله خوش چرا

در دشت و در دامن

یا کجا گل­ها و ریحان­های رنگ افکن

من نمی­رفتم به راه دور

به همین نزدیک­ها اندیشه می­کردم

همین شش سال و اندی پیش

که پدرم آزاد از تشویش بر این خفتگان می­هشت

گام خویش

یاد از او کردم که اینک سر کشیده زیر بال خاک و خاموشی

پرده بسته بر حدیثش عنکبوت پیر و بی رحم فراموشی

لاجرم زی شهر بند رازهای تیره­ی هستی

شطی از دشنام و نفرین را روان با قطره اشک عبرتی کردم

دیدم ایشان نیز

سوی من گفتی نگاه عبرتی کردند

گفتم: ای گل­ها و ریحان­های روایت بر مزار او

ای بی آزرمان زیبا رو

ای دهان­های مکنده هستی بی اعتبار او

رنگ و نیرنگ شما آیا کدامین رنگسازی را بکار آید

بیندش چشم و پسندد دل

چون به سیر مرغزاری، بوده روزی گورزار، آید؟


شاعر: مهدی اخوان ثالث. برگرفته از «آخر شاهنامه»

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات