قالی ظریف و دستباف او
قلب من
قالی خدا ست
تار و پودش از پر فرشته ها ست
پهن کرده او دل مرا
در اتاق کوچکی در آسمان خراش آسمان
برق می زند
قالی قشنگ و نو نوار من
از تلاش آفتاب
شب که می شود ، خدا
روی قالی دلم
راه می رود
ذوق می کنم ، گریه می کنم
اشک من ستاره می شود
هر ستاره ای به سمت ماه می رود
یک شبی حواس من نبود
ریخت روی قالی دلم
شیشه ای مرکب سیاه
سال ها ست مانده جای ان
جای لکه های اشتباه
ای خدا به من بگو
لکه های چرک مرده را کجا
خاک می کنند ؟
از میان تار و پود قلب
جای جوهر گناه را چطور
پاک می کنند ؟
آه
آه از این همه گناه و اشتباه
آه نام دیگر تو است
آه بال می زند به سوی تو
کبوتر تو است
قلب من دوباره تند تند می زند
مثل این که باز هم خدا
روی قالی دلم ، قدم گذاشته
در میان رشته های نازک دلم
نقش یک درخت و یک پرنده کاشته
قلب من چقدر قیمتی است
چون که قالی ظریف و دست باف او ست
این پرنده ای که لای تار و پود آن نشسته است
هدهد است
می پرد به سوی قله های قاف دوست
شعر از عرفان نظر آهاری. برگرفته از کتاب روی تخته سیاه جهان با گچ نور بنویس