میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

قالی

جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۱۳ ب.ظ

نشست تا بنوازد دوتار قالی را ،

و نُت به نُت بنویسد خطوط خالی را .

نشست تا بزند بر طلوع گنبد شهر ،

شعاع خاطره را ، رنگ پرتقالی را .

که رنگ رنگ شود قالی سلیمانش ،

که تا در اوج ببیند شکسته بالی را .

صدای کودکی از سمت گریه جاری بود ،

به این معادله خو کرده بود سالی را .

تنید بغض دلش را به تار و پود دوتار ،

دلی شکسته تر از کاسه ی سفالی را .

گرفت قفل ضریحی که سبز می تابید ،

پر از حضور خدا دید دست خالی را .

قبول شد همه ی نذر عاشقانه ی زن ،

فرو کشید سر انجام دار قالی را .

صدای کودکی از سمت خنده دف می زد ،

تمام سمفونی آن شب خیالی را .


شعر از موسی عصمتی. برگرفته از وبلاگ مجموعه اشعار موسی عصمتی
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

موسی عصمتی

شعر قالی

شعر فرش

قالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات