میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

گل قالی

چهارشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۲۶ ب.ظ

گل قالی مرا نفرین می کند هر روز
گل قالی نمی داند
که خنده های من همه نام و نشانی از اشک دارد
گل قالی فقط می داند که من خندان هستم
گل قالی نمی داند
درون من چون شیشه ای خورد شد
وقتی اشک با چشمان من قهر کرد
گل قالی مرا درک کن
مرا که تابش خورشید را در میان شب جستوجو کردم
گل قالی به من لبخند بزن اینبار
که اشکانم همه در زیر سلطه لبخند خشک شد
گل قالی مرا درک کن
گل قالی نمی دانی که من تنهاترین تنهای شبگردم
اگر می خندم و شادم
همه در سوگ اشکهاییست که روزی بی دلیل ریخت و
هم اکنون حوض چشمانم خالی خالی است
گل قالی مرا درک کن


شعر از بیتا موسوی
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

بیتا موسوی

گل قالی

شعر قالی

شعر فرش

نظرات (۱)

به نظرم قالی درکش بیشتر از این حرف‌ها ست، احساس کردم شاعر گل قالی رو گلی بی‌درک می‌دونه، نظر من با شاعر مخالفه، ولی به‌خاطر شعرش ازش تشکر می‌کنم. به شماهم خداقووت می‌گم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات