مثقال مثقال خانه خالی میشود،ذرّه ذرّه پشم قالی میشود.(مازندرانی)
مثل قالی ترکی.(شیرازی)
مثل قالی کاشان است،هرگز رنگش را از دست نمیدهد.(رامسری)
مثل قالی کرمان است هرچه لگد میخورد بهتر است.(سیرجانی)
مثل قالی کرمان هرچه پا بخورد گرانتر (مرغوبتر)میشود.(رفسنجانی،کرمانی)
مثل قالی کرمان هر قدر میماند قشنگتر میشود.(آذری)
مثل گل میان قالی رفته اون بالا نشسته.(گلپایگانی)
مگر شانهی(قالیبافی)خضر زنده را به تو زدهاند که نمیمیری؟(بختیاری)
مگر میخواهی گل قالی بزنی؟ (دشتی)
نقّاش نقش قالی بهتر کشد ز اوّل.(نامهیداستان)
نقش روی قالی است.(مثمر،هبلهرودی)
نقش قالی میرود و عمو زغالی نمیرود.(شیرازی)
نقش قالین میرود و من نمیروم.(افغانی)
ننگ اربابها زیر قالی است و ننگ فقیران بر سر درخت.(سمنانی)
نه قالی بدون دستور باشد،نه عروس بیمادرشوهر.(بختیاری)
هیچ کس نیست برای خودش حصیری ببافد،برای مردم قالی میبافت.(بختیاری)
یک سر قالی عزاست،یک سر قالی شادی است.(گرگانی)
یک عبّاسی پول دادی انتظار داری که قالی کرمان توی غذا باشد؟ (آذری)
روی قالی هم میچرد.(سخن)
قالی نباف کُرک میشه،پسر بزرگ کن ملک میشه.(شهربابکی)
پنداری گُلِ قالی میچیدهاست.(بیرجندی)
هر قالی، قالیچهای هم بغلش هست. (آشتیانی)
نقل از فرهنگ بزرگ ضرب المثلهای فارسی، دکتر حسن ذوالفقاری