ای که تو پرسی ز من و حال من
قالی من قصهی احوال من
آنچه حدیث غم پنهان ماست
قالی خوش منظر کرمان ماست
قالی ما گلشن جان و دل است
کاین همه آوازه از آن حاصل است
تار غنا پود وفا و صفا
بافته شد در هم و شد فرش ما
نرم ترک گام بنه بر سرش
حیف ببازی تو به سیم و زرش
قالی ما گنج قناعت بود
ثروتی از عز و مناعت بود
نقش بدیعی که به قالی ماست
گلبنی از همت عالی ماست