میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

۱۶۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر قالی» ثبت شده است

گل های قالی


تنها سهم قاصدک ,
از باز شدن دَر ...
هم نشینی با ,
گُل های قالی بود ...
شعر از معصومه پرتوی زاده

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
رنگ عشق


کاش قالی بودم بر دار ...
که تو با سر انگشتانت مرا می بافتی ...
آن هنگام تار و پودم ...
رنگ عشق می گرفت ...
شعر از محمد شیرین زاده

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
نقشه قالی ما خالی بود

نقشه ی قالیِ پیش روی ما خالی بود ...
خالی از نقش گل و طرح یه خشکسالی بود ...
با تقلب، روی دار، نقش یار آویختیم ...
نقشه اش بس سرخ بود ...
رنگ، بس نبود ...
خون خود را ریختیم ...
شعر از علیرضا شهبازی (شهباز) 

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
زندگی بس سخت است

زندگی باغچه ایست
که در آن باید کاشت
هر چه مهر است وصداقت هم نیز 
بی مترصک اما 
قاصدک زندانیست
زندگی باید کرد
زندگی باید ساخت 
چشمهارا شستیم 
جور دیگر دیدن 
در توان ما نیست
زندگی دشوار است
منکه هجرت کردم 
همچو یک 
مرغ مهاجر اما 
آسمان هر جا هست
با همان یک رنگیست
سر بیاور تو زگور
با توام 
ای سهراب
زشکوفایی گلهای اقاقی
کم گو 
گل این قالی ما
هیچ شکوفا هم نیست
گرچه رنگش جاوید
عطر وبویی
ندارد از خود
زندگی بس سخت است
زندگی ابهام است
شعر از بهروز احمدی

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
رُستن با ریشه های قالی

و با خود گلوله ای نخ بیاور
با هم از این ترنج می گذریم
و داغِ قرمز گل ها
بر دست های ما
به دیدارم بیا
زمستان است
هنگام رُستن با ریشه های قالی
شعر از مهدی مرادی از کتاب شعر رُستن با ریشه‌های قالی

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
نقش عشق


پادشاهی در اقلیم رنگ 
بر تخت گشت
گلیمی در آن مُلک 
سردار گشت
همان لحظه فرشی در انظار
بر دار گشت
.
.
.
تا که یادت 
در میان خاطراتم
نقش بست
تارم از پودم گسست
رج به رج 
گم شد نگاهت در نگاهم
شانه ام در هم شکست
نقش تو
در خاطرم گریان شد و
با من گریست
داغ، بر جانم نشست؛
بر سرانگشتان ِ سردم
حلقه ی اشکی چکید
بغض، در آهم شکست
هر گره
نام تو را 
در فرش جانم گسترید
عشق،
بر
دارم نشست.
شعر از لادن آهور (بانو)

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
در باغ ترنجِ من

چونان 
گره ایی ترکی 
در پایِ تو می پیچم


می خوانم و می بافم
می برم و می تابم


از شوق وصالِ تو 
در باغ ترنجِ من
صد لاله ی عباسی 
می روید و می روید



شعری زیبا از سارا نوری
28/7/94

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
دستان سبز بی بی

بی بی
فانوس چشم هایش 
هنوز
برای بافتن قالی
سوسو می زند.
او
با انگشتان ترک خورده
نقش قالی را
رنگین می کند.
آه... چه می بینم!
به روی دستان سبزی
با بارشی از
غزل های سبز سرخ
که زخم ها را
در رسیدن از باورم
می شوید.
بی بی
با خدا
خورشید می بافد و
نور می پراکند
تا رنگ رنج و زندگی را
طلایی کند.
آی بی بی !
به نام بلندت
امشب
شعر چشم ها را
با خاطرات در هم شب
پیشکش 
شانه هایت می کنم
و خوب می دانم
تمام تارو پودت 
قا لیست
و دریا د ریا
دلت را می بافی
تا سرخی خیالت
غرق در غزل ها شوند.
آری،
بی بی قالی می بافد
تا سایبانی شود
برای چشم ها
برای اشک ها
برای دریا
برای فردا...


شعر از سید احمد جعفرنژاد

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
سالی و سالی  |  جای تو خالی

عاشقونه دلبرانه نشسم
بر سر تََمدار قالی
 زنم نقش گلی بر تار عالی
 بگو دلبر چرا با مو تو قهری
 نمی بینم ترا سالی و سالی

نشسه بر دلم جای تو خالی
 دلم آروم نمی گیرد به فالی
 مو که مشتاق دیدار تو بیدم
 شوِ روزم شده شوق وصالی 
تَمدار قالی = در حال بافتن قالی =دار قالی
شعر از: دشمن زار جمشیدنژاد

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
قالی مادرم

مادرم نخ های قالی را دار می زد ...
دادگاه ها، روشنفکران را ...
از عدالت مادرم گل می روید ...
از عدالت آنها قبر ...  
شعر از نیما توکلی

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات