تاملاتی اندر باب فرش شدگی (1)
يكشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۲، ۰۷:۰۴ ق.ظ
حالا دیگر نه من فرش را به یاد میآورم و نه دیگر گمانم او یاد من باشد. فرش برای من همراه خوبی نبود. من هم برای فرش خوب نبودم. فرش مثل اعضای خانوادهام بود. حق انتخابی نداری باید تحملشان کنی. چه خوب باشند چه بد مجبوری هرروز صورت نشسته اوّل صبحشان را، غذا خوردنشان را و دستشویی رفتنشان را ببینی و تحمّل کنی. فرش برای من اینگونه نبود. باید ریشههای چرکش را، گرههای تقلبیاش را که خودش هم میدانست تقلبیاند، سرکجیاش را و از همه بدتر یکی دو مورد نداشتن پود نازکش را تحمل میکردم و دم نمیزدم.
نوشته داود شادلو | از ویژه نامه جشنواره فرهنگی هنری فرش، شماره دوم-اردیبهشت 1387