میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

۱۶۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر قالی» ثبت شده است

قالی   کاشان     بهشت       رنگهاست

رنگهایش    نغمه ی        آهنگهاست

گوش  دل   بگشا که از هر ریشه ای

می تراود    پرتو          اندیشه ای

گر  دلت  را  درک آن اندیشه     بود

با تو  می گوید   سخن هر تار و پود

فرش ما با نقش محراب و     ترنج

یک جهان گنج است اما  برده  رنج

هر رج از انگشت  ریش     دختری

می گشاید پیش  چشمت     دفتری

دفتری  کز  سطرهای بیش  و  کم

خورده  با  خون  سرانگشتی رقم

  • ۳ نظر
  • ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۰۹
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

در اشعار و ادبیات و ضرب المثل هایی که در فرهنگ و ادب فارسی داریم، صفاتی برای قالی ذکر شده است که با استفاده از این صفات و دسته بندی آنها می تواند زوایای مختلف فرش و سیر تحول تاریخی اش را بیشتر مشخص نمود. این صفات شامل:

-          قالی درباری (قالی سلطان)، آنجا که سعدی می گوید:

گر آزاده ای بر زمین خسب و بس        مکن بهر قالی زمین بوس کس

خونت برای قالی سلطان بریختند         ابله چرا نخفتی بر بوریای خویش

-          جنس مواد قالی (پشمی بودن قالی)، صیف فرقانی در نیمه دوم قرن 7 می گوید:

عشقت از شیطان کند انسان را از انسان ملک      آدمی از پشم قالی سازد و از نی بوریا

  • ۱ نظر
  • ۲۱ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۲۲
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

راست گفته اند

که سیب  رها شده از شاخه

هرگز دور تر از درختش

به زمین نمی افتد

 تو نیز فرقی نمی کند

در کجای جهان

و در کدام بندر و فرودگاه نا آشنا

پیاده شوی از راه

  • ۲ نظر
  • ۲۰ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۲۱
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

اتاقی سرد و بی روح و غریبه
جهانی که پر از رنج و فـریبه

یه دارِ قالی و عشــق تنیدن
بجز رنگ و نخ و رویا ندیدن

واسه رفتن به زیر سرپناهی
بدون داشتن حتی گنــاهی

واسه قالی چه خوابا(خوابها) که ندیدن
واســه با هم شدن پــر می کشیدن

یه خــواب این آرزوهارو پروندش
از این عاشق شدن چیزی نموندش


( این ترانه در مورد دختر قالیبافی سروده شده که برای تموم کردن بافت قالی جهازیه خودش عجله داشته و هنگام اتمام قالی از فرط بی خوابی به چراغ نفتی کنار دستش برخورد می کنه و چون درخواب متوجه نمیشه قالی آتش گرفته میشود....) :: شعر از هانیه سید مردانی

  • ۲ نظر
  • ۱۹ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۵۱
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

تماشا داری
گل ها
رنگ ها
ترنج ها را
که به دار می آویزی
دختر قالی باف!
تماشا داری
رشته ها
که می بری
سرها
که می کوبی
دختر قالی باف!
گره در گره
خیال در خیال
می بافی
؛قانون؛ را
فرش میکنی
تالارهای گفتمان را
دختر قالی باف.............


شعر از اسما مومنی(شیرین)

  • ۱ نظر
  • ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۵۰
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

چهار دور اتاق را گز می کنم
گوشه به گوشه را
مرکب سیاه می ریزم
و شعرهای باطله ام را
برای فاتحه نثارت می کنم
اما هیچ جا
مناسب دفن تو نیست
قالی خاکستری را کنار می کشم
بهترین جاست
یاد ترا
زیر خاک قالی دفن می کنم
اما
نمیدانم چه می شود
که نام تو
در میان این همه گلبوته های نارنجی
همچو ترنجی فیروزه ای
به روی قالی نقش می بندد


شعر از ا.کمالی(آذین)

  • ۱ نظر
  • ۱۱ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۵۷
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

عزیزم قالی بافم دس مریزاد

حریر سینه صافم دس مریزاد

دمُ دم می زنی شونه به قـالی

عــزیز باوفــایم دس مریزاد


ترانه های قالیبافان کاشان به کوشش هادی شرفی و دکتر امیرحسین چیت سازیان

  • ۰ نظر
  • ۰۸ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۴۷
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

ببافم قالی قالی

ببافم یادگاری

گل می اندازم به قالی

عزیزم رو گل قالی

عزیزم جای تو خالی

عزیزم جای تو خالی

ببافم قالی هفت رنگ

ببافم با دل تنگ

ببافم با دل تنگ


ترانه های قالیبافان کاشان به کوشش هادی شرفی و دکتر امیرحسین چیت سازیان

  • ۵ نظر
  • ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۳۴
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

گل قالی بعد تو پژمرد و مرد

نقش پای تو کجاست؟ نبض گل پژمرد و مرد

...

من نگویم که تو را دار زدن

بر لب جانانه هوشیار زدن

من نگویم نفس احساس نداشت

می و میخانه گل خار نداشت

همه دیدند و ندیدی چرا؟؟

همه خواندند و نخواندی چرا؟؟

گل قالی!دست عاشق کجاست

بنوازد نت جانانه کجاست؟

بعد تو نقش مرا خار زدن

با کس و ناکسشان دار زدن

گل قالی نفسم تازه بکن

دل عاشق دل دیوانه بکن

من نگویم که مرا نیست هوس

هوسی تازه بزن جای نفس


از وبلاگ دست نوشته های تنهایی

  • ۱ نظر
  • ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۰۲:۳۹
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

مادرم، عطرنسیمی است که درباغ شکفت
مادرم، حرمت بغضی است که درناله شکست
مادرم، پیش رخش لاله به سجاده نشست.
مادرم یک شب رویایی بسیارقشنگ، ازدل قطره ی اشکی روئید
مادرم رویایی است،مادرم دریایی است.
مادرم هرچه که من میدانم،پشت درپشت دلش،عاشق یک تنهایی است.


مادرم یک عمری است، عاشق قالی هاست
عاشق رنگ سفید، عاشق رنگ سیاست
مادرم با تارش، خوانده صدپرده ی آواز پریشانی ودرد
مادرم باپودش، رفته تاناب ترین واژه ی اندیشه ی مرد.


  • ۱ نظر
  • ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۰۲:۳۲
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات