میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

۱۷۵ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

مو(من)قالی‌بافم و قالی می‌بافم‌

شیرین و شیرین‌کار و ظریف بافم‌

مو قالی‌بافم از برای یارم‌

تا روش(رویش)نشینه گل بی‌خارم‌

یکی سبز،عنابی پهلوش،یکی سبز

گلی روش،عنابی پهلوش،یکی سبز

  • ۰ نظر
  • ۲۰ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۱۵
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

قالی لب بافته

گل به گل انداخته

قدرت پروردگار

خُب به هم انداخته


پی نوشت: این شعر یک نوع معماست که مقصودش ماهی است.

برگرفته از فرشنامه ایران.حسن آذرپاد و فضل الله حشمتی رضوی به نقل از «عقاید و رسوم مردم خراسان» ابراهیم شکور زاده

  • ۰ نظر
  • ۲۰ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۰۵
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

گفته می شود که از ملک بربرها می آیم

بدون جاه طلبی

هیچ نشانی از بربریت را به همراه ندارم

رنگین کمان با تمام غنای رنگهایش در مقابلم فقیر است

گرچه زمانه هر روز از رنگ رخسارم می کاهد

و گلگونی جوانی ام را می رباید

همانند سرنوشتم در اوج و حضیضم

هم در دربار و هم در محرابم

به همه جا عزت می بخشم حتی به میز غذا

بدون آنکه احساس گرسنگی کنم


برگرفته ازکتاب: اشنبرنر، اریک. قالی ها و قالیچه های شهری و روستایی ایران. ترجمه مهشید تولایی و محمدرضا نصیری، چاپ دوم، انتشارات یساولی، تهران: 1384.
  • ۰ نظر
  • ۱۸ فروردين ۹۲ ، ۰۷:۴۴
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

خفتگان نقش قالی، دوش با من خلوتی کردند

رنگشان پرواز کرده با گذشت سالیان دور

و نگاه این یکیشان از نگاه آن دگر مهجور

با من و دردی کهن، تجدید عهد صحبتی کردند

من به رنگ رفته­شان، وز تار و پود مرده­شان بیمار

و نقوش درهم و افسرده­شان، غمبار

خیره ماندم سخت و لختی حیرتی کردم

دیدم ایشان هم ز حال و حیرت من حیرتی کردند

  • ۰ نظر
  • ۱۸ فروردين ۹۲ ، ۰۷:۳۸
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

کاشان نه! ... اهل قریه‌ای از آن حوالی‌ام

یعنی که یک دهاتی‌ام و دست خالی‌ام

در تار و پود خاطره‌هایم نشسته است

گرد و غبار کودکی و خردسالی‌ام

من مادری نداشتم اما شنیده‌ام

فرزند دست‌های زنان اهالی‌ام

کارم همینه که نقش تو را صبح تا غروب

میبافم عاشقانه به دار خیالی‌ام

  • ۰ نظر
  • ۱۷ فروردين ۹۲ ، ۰۵:۳۲
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

این فرش که زیر پایت انداخته‌ام

با تار دل و پود تنم بافته ام

با هر گره‌اش عشق تو محکم‌تر شد

در هر رج آن نقش تو پرداخته‌ام


شعر از محمد جاوید
  • ۰ نظر
  • ۱۷ فروردين ۹۲ ، ۰۵:۲۲
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

عالم بی خبری بود بهشت آبادم

تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم


از محمدعلی صائب تبریزی
  • ۰ نظر
  • ۱۷ فروردين ۹۲ ، ۰۵:۱۲
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

در پش دار قالی با شوق دل نشستی

صد نقش جاودانه در هرکرانه پستی

نقش آفرین عشقی الحق که چیره دستی

چون زحمت تو دارد اجر خدا پرستی

ای عاشق هنرمند پرکار و سخت کوشی

گاهی سرود خوانی گاهی دگر خموشی

شد خالق از تو خشنود تا خالق نقوشی

تو باغبان گلها یا اینکه گل فروشی

گر تار و پود قالی رنگ بهار دارد

گل های سرخ و لاکی در هر کنار دارد ...


شاعر: غلامحسین یوسفی
  • ۰ نظر
  • ۱۷ فروردين ۹۲ ، ۰۵:۰۵
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

گره مى زنم تار ابریشم سرخگون را
به آواى تندر
به آواى باران
مى آمیزم این شبنم پرتپش را
به دریاى یاران
اگر چند کوتاه
اما
گره مى زنم این صدا را
درین کوچه آخر
به هیهاى بالنده بالاى یاران...
شاعر: محمدرضا شفیعی کدکنی


  • ۱ نظر
  • ۱۷ فروردين ۹۲ ، ۰۴:۵۸
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

بر من آرام قدم بگذارید

شاخه و ساق و گل و برگ مرا

از سر حوصله و صبر نگاهی بکنید

هیچ دانید چرا

گل و گلبوته ی باغ دل من

رونق و روشنی خانه زیبای شماست

چونکه از چشمه بینایی چشمان هزاران انسان

آب خورده ست وسپس روییده ست...

بر من آرام قدم بگذارید


از شاعر این شعر اطلاعی ندارم


  • ۰ نظر
  • ۱۷ فروردين ۹۲ ، ۰۴:۴۸
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات