اگر درخواب قالی را سبز و پاکیزه بیند، دلیل بر جمعیت بود در دین و دنیا. اگر قالی را در خانه دیگران بیند که انداخته بود، دلیل است سفری نماید و از آن سفر منفعت بسیار حاصل کند.
حضرت دانیال
- ۵ نظر
- ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۹
فرش میبافم ... تار به تار ... رج به رج . . .
گره میزنم . .. از این تار به آن تار ... از این گام به آن گام . ..
به همراه نُت های آهنسوزش ... آه ، میکشم ....
آه هایم ، به گل های ملودی خونبارم گره میخورند و ...
ترنج ترج و بوته بوته گل و مهتاب ، از کوزه ی سازم به تاراج میبرم . . .
و همینطور ... ولو میشوند زیر پاهای گوشت . . .
و با آن چون قالی سلیمان ، کهکشان به کهکشان را در مینوردیم . . .
عاقبت هم بی جان و گریان نگاهم را به کنج خلوت اتاقم گره میزنم ...
و این قالی نیمه باف است و . . .
دستان خالیِ من . . .
فرش میبافم ... رج به رج .. . تار به تار . . .
شاعر ناشناس
آبشاری از رنگ
دریایی از نقش؛
بر بستری از نخ
طرح میزند ترکمن جوان
از نسل شیرزنان صحرا.
دستانی که
بر دار قالی
میبافد طرحهای «گل ساری».
از رنگ گیسوانشان
سرخی رویشان
بر قالی می بخشند،
نقش عشق
سرود حیات.
من و دستمالهای رنگی
تو ونسلی از آفتاب
هر دو از جنس یک خاک
بیدار بودن
گره خورده به هم
این چین دامن
چین و چروک پیر زن
گره میزند مرا
به رویای جوانی
باز هم خیالی
از نقش یک قالی
زیر پای من تار و پود
گبهایی سبز
صدای نسل گم شدهام
باز هم چین و چروک
صورت قالی یا دامن من
شعر از مینا لطفی
از وقتی که رفتی گل های قالی را
هر روز با دیدگانم آبیاری می کنم
اما گل ها همه پژمرده اند
و دیگر عطری در فضای اتاق نمی پراکنند
از وقتی رفتی نه غنچه تازه ای روئیده و نه گلی وا شده
دیگر حتی هیچ پروانه ای
به شوق گل های سرخ قالی
در باغچه رویائی اتاقمان پر نزده...
شعر از مریم م