میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

مثل قالی کرمانه


معنی ضرب المثل : اشاره به هر کسی که هرچه سنش بالا میرود خوش رنگ و روتر میشود(معروف است که قالی کرمان هرچه بیشتر پا میخورد بیشتر رنگ باز کرده و مرغوب تر میشود)


از وب سایت آینه

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

پرده هارا کنار زده بودند و آفتاب روی گل‌ها و ترنج‌های قالی اتاق می‌تابید و آن‌ها را به وجد می‌آورد. بعضی وقت‌ها خیال می‌کردم که گل‌های قالی با نور خورشید به رقص می‌آیندو رنگ‌های سفید و لاکیشان در هم می‌آمیزند .


بخشی از داستان آلوهای قطره طلا/ از وبلاگ دفتر مشق من و دوستانم

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

نشسته با یه قامت شکسته

دخترکی کنار دار قالی

کودکیشو رج میزنه با حسرت

بین گلای بی بهار قالی

ببین چه باغ سبزی آفریده!

با نوک انگشتای سرد و خسته اش

جاری شده یه شاخه گل سرخ

به روی پنجه های پینه بسته اش

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

امروز روز خوبی برای قالی بافیه.

هوا آفتابیه.

رنگ ها شسته و تازه ان.

باید دست ها رو مشغول کرد و و ذهن رو فرستاد جایی که نخودی و لاکی به هم گره می خورند برای همیشه.

اما من قالی بافی بلد نیستم...


نوشته مرتضی اسکندری

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

می زنم نقش به قالی دلم

تا تو آیی و دمی

روی آن بنشینی

و دمی

خستگی ها ز تنت برشویی

سایه ات بر سر من اندازی

تو بیا ای مهدی (عج)

می زنم نقش به قالی دلم...


از وبلاگ مسیحای سبحان

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

قالی‌بافم قالی‌باف

خونه نروفته قالی‌باف

ظرفام نشسته قالی‌باف

نشینم پشت قالی

ببافم یادگاری

ریشه زنم صدا کنه

اوساکارم نگا کنه

دسمال پول واکنه

قالی‌های رنگ و وارنگ

زیبا و خوب و قشنگ

شید کردمش تو خونه

فقط برای نمونه

چاقو زدم روی دستم

خون چکیده از دستم

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

دست حنایی موی سیاه

صورتی هم‌چون قرص ماه

ریشه می‌زند بر اندوه

کباب شود دل سنگ کوه

که عاشق یک تن و دشمن هزاره

که لاله در نیاسر بی‌شماره

کنار سورمه‌ای لاکی است

چشم‌هات چشمه پاکی است

کنار گلی بژ بزن

آتش به این دژ بزن

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

قالی‌بافی از بین رفت

رفت آن‌چه بر حسین رفت

نقاش قالی بی‌کار شد

حسین حلاج بر دار شد

فرش ماشینی رفو نمی‌خاد

دلی نماند، خونی یا شاد

تاجر فرش هم ورشکست

نفرین بر چرخ بدمست

قیچی‌تیزکن و خامه‌فروش

رنگرز و چله‌دوان هم روش

رفتند همه پی دلالی

نابود شد هنر قالی

حالا ما ماندیم دست‌خالی


روزنامه قانون 17 فروردین 1392

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

چشمانم را می بندم

وبه نقطه ای دوردست، خیره می شوم.

به نقطه ای دور دور دور،

که نقشی زیبا، در ذهنم بیافرینم.

پشت شیشه

باران

ترانه می خواند.

نشسته پای دار قالی

دختری از تبار عشایر، که گلهای رنگارنگ بهار را

با گلهای رنگارنگ نارنج و ترنج و شقایق

ماندگار می کند.

دختر قالیباف، خستگی هایش را، رج می زندو

دلبستگی هایش را، می بافد.

دستهای تکیده دخترک سیزده ساله

برای لحظه ای سکوت می کند و

چشمهای خسته اش

آرام آرام به خواب میرود.

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

ای بافنده قالی

درتاروپود، اشک وآه سردم

رویایم، گلهای مریم، غمگینی ام  بباف

دردم گره گره بباف

رنگ قالی به شیرینی یک لبخند خیالی

بوی قالی عطراقاقی

طرحش به سادگی دلم، فصل آغارمن و تو

عمرم رابنشان برلب جویی

اشکم رابخندان به دلجویی

درنخ به نخش بنویس

گشته ام بی قرار

لحظه ای مستم وهوشیار

لحظه ای غافل ازحال و، غم خوار

می چرخد برمن دمی پریشان حالی

می نشیند برمن حرف های خیالی

لحظه های دلتنگی

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات