میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

میرزاCarpet

فرش در آئینه ادبیات

سلام خوش آمدید

۳۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دختران قالی» ثبت شده است

نقشه رنگین قالی

کوشش سنگین خواهر

رنگ قالی رنگ نان است

در دل غمگین خواهر

 

شانه های ضربه کوبی

راوی نقصان مادر

روی هر قالی و پشتی

ناله دستان مادر

 

روز و شب آنها نشینند

روبروی باغ قالی

زخمها بنشسته با غم

روی آن دستان خالی

 

در بر هر نقش قالی

چینی از سیمای آنهاست

تار و پود و نقش قالی

خونی از دلهای آنهاست

 

هر شبی بر خانه ما

همچو مهتابی بتابند

مادر من خواهر من

دشمن دیرین خوابند


شعر از دکتر عبدالرحمن دیه جی

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

نشسته با یه قامت شکسته

دخترکی کنار دار قالی

کودکیشو رج میزنه با حسرت

بین گلای بی بهار قالی

ببین چه باغ سبزی آفریده!

با نوک انگشتای سرد و خسته اش

جاری شده یه شاخه گل سرخ

به روی پنجه های پینه بسته اش

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

چشمانم را می بندم

وبه نقطه ای دوردست، خیره می شوم.

به نقطه ای دور دور دور،

که نقشی زیبا، در ذهنم بیافرینم.

پشت شیشه

باران

ترانه می خواند.

نشسته پای دار قالی

دختری از تبار عشایر، که گلهای رنگارنگ بهار را

با گلهای رنگارنگ نارنج و ترنج و شقایق

ماندگار می کند.

دختر قالیباف، خستگی هایش را، رج می زندو

دلبستگی هایش را، می بافد.

دستهای تکیده دخترک سیزده ساله

برای لحظه ای سکوت می کند و

چشمهای خسته اش

آرام آرام به خواب میرود.

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

چه قشنگند

گلهای رنگین قالی.

بر زمین می نشینم

تا گلهای قالی را بو کنم

بویِ خستگی می دهد

بوی رویاهای بی سرانجام یک دختر

بویِ سرفه های نا تمام یک مادر

  • ۲ نظر
  • ۲۳ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۲۹
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

اتاقی سرد و بی روح و غریبه
جهانی که پر از رنج و فـریبه

یه دارِ قالی و عشــق تنیدن
بجز رنگ و نخ و رویا ندیدن

واسه رفتن به زیر سرپناهی
بدون داشتن حتی گنــاهی

واسه قالی چه خوابا(خوابها) که ندیدن
واســه با هم شدن پــر می کشیدن

یه خــواب این آرزوهارو پروندش
از این عاشق شدن چیزی نموندش


( این ترانه در مورد دختر قالیبافی سروده شده که برای تموم کردن بافت قالی جهازیه خودش عجله داشته و هنگام اتمام قالی از فرط بی خوابی به چراغ نفتی کنار دستش برخورد می کنه و چون درخواب متوجه نمیشه قالی آتش گرفته میشود....) :: شعر از هانیه سید مردانی

  • ۲ نظر
  • ۱۹ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۵۱
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

تماشا داری
گل ها
رنگ ها
ترنج ها را
که به دار می آویزی
دختر قالی باف!
تماشا داری
رشته ها
که می بری
سرها
که می کوبی
دختر قالی باف!
گره در گره
خیال در خیال
می بافی
؛قانون؛ را
فرش میکنی
تالارهای گفتمان را
دختر قالی باف.............


شعر از اسما مومنی(شیرین)

  • ۱ نظر
  • ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۵۰
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

درود بر تمام دختران فرش باف

درود بر تمام دختران طراح

درود بر تمام دختران رنگ رز

درود بر تمام دختران نقاش

درود بر تمام دختران هنرمند

درود بر تمام دختران ایرانی که همشون هنرمندن


روز دختر مبارک

  • ۲ نظر
  • ۱۶ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۰۸
  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

دختر قالیبافم

دارم قالی می بافم

گل‌های سرخ می بافم

گل‌های زرد می بافم

می بافم روی هرگل

یه پروانه یه بلبل

تو نقشه ی قالی من

پلنگ خال خالی من

جست می زنه تو هوا

می پره از رو گل‌ها

قالی من یه باغه

 یه باغ پرگل

بشنو تو از باغ من

 نوای بلبل


شعر از مهری طهماسبی دهکردی

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

ابری نشسته روی سماور
می بارد
گلهای روی قالی
می رویند
امشب عجب فضای اتاقم معطر است
امشب اتاق من حشراتش
مرغان جنگل اند که می خوانند
زنجیروار و زنجره وار
ماه و ستارگان
چسبانده اند صورت خود را به شیشه ها
مانند بچه های هیچ ندیده
پشت بساط شهر فرنگی
من در میان جنگل
مهمان یک قبیله ی وحشی هستم
من با تمام شوقم
در رقص دسته جمعی بومی ها شرکت دارم
من در میان بهت و تماشا
من بین دختران قبایل
و حلقه های گل
من غرق طبلها و صدا ها که ....
ناگهان
تق تق ، صدای در
و بچه ای که خسته
از کارگاه تیره ی قالیبافی برمی گردد
جنگل ، سیاه می شود و می سوزد


شعر از عمران صلاحی

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی

با تاب آفتاب که بر پرده می سرید
و آنگاه می لمید
چون گربه روی فرش
در دشت فرش پرسه زدم زیر آفتاب
همراه قد کشیدن گلها و ساقه ها
آوازی از مزارع قالی بلند بود
آواز دختران
از جویبار زمزمه می رست تار و پود
با نغمه می گرفت هر آن ساقه نقش و رنگ
وزشبنم عرق
می خاست عطر حسرت و آهنگ آرزو
بوی تنور و گندم بریان
بوی سوار عاشق در گرد جاده
بوی رمه نوای نی و خون شامگاه
آنگاه می نشست صداها
چون ککل صنوبر غمگین
خم روی بال سبز
آنگاه می گرفت
آواز در گلو
آن گاه می فتاد
گل ساقه رنگ سراپرده در گره
از دشت پر کشیدم با بال آفتاب
غافل که در گره افتاده پای من


شعر از سیاوش کسرایی

  • سیدمحمدمهدی میرزاامینی
میرزاCarpet

اینجا هر چیزی به فرش ربط مستقیم داره.
--------------------------------------------
این وبلاگ به اشعار، داستان‌های کوتاه و بلند و جملات کوتاه و زیبای ادبی، خاطره، دل نوشته، دستنوشته های همینطوری، مثل و حکایت، ضرب المثل و... که به نوعی مرتبط با فرش دستباف ایران وجهان باشد اختصاص دارد.
--------------------------------------------
برای همکاری میتوانید از لینک تماس با من استفاده نمائید. باتشکر

آخرین مطالب
آخرین نظرات